واژگان درس
آمدید/آمد (جمع): جِئْتُم
دیدگان (مفرد: بَصَر): أَبْصَار
دوست (جمع: أَحِبَّة و أَحِبَّاء): حَبِيب
آمد/میآید: أَتَى / يَأْتِي
نگهداری کرد/میکند، نگهبانی داد/میدهد: حَرَسَ / يَحْرُسُ
یکی از: إِحْدَى
داناترین/داناتر: أَعْلَم
گنجینهها (مفرد: خِزَانَة): خَزَائِن
اشک (جمع: دُمُوع): دَمْع
به خودشان (نفس: خود، همان): أَنْفُسَهُم
حیاط/میدان: سَاحَة
البته: بِالتَّأْكِيد
نوشید/مینوشد: شَرِبَ / يَشْرَبُ
پس از این که: بَعْدَمَا
گنجشک (جمع: عَصَافِير): عُصْفُور
با کمال میل: بِكُلِّ سُرُور
چراغ (جمع: مَصَابِيح): مِصْبَاح
سوم، سومین: الثَّالِثُ / الثَّالِثَة
مأموریت اداری: مُهِمَّةٌ إِدَارِيَّة
همسایه (جمع: جِيرَان): جَار
پاسخ و معنی واژگان درس پنجم عربی هشتم
سلام دانشآموزان عزیز! 🧑🏫 درس پنجم درباره **دوستی** (الصَّداقة) و کلمات مربوط به آن است. همچنین با افعال پرکاربرد دیگری هم آشنا میشوید:
* **جِئْتُم**: **آمدید** (فعل ماضی برای شما جمع).
* **أَبْصَار**: **دیدگان** (جمع بَصَر).
* **حَبِيب**: **دوست** یا محبوب.
* **أَتَى / يَأْتِي**: **آمد** / **میآید**.
* **حَرَسَ / يَحْرُسُ**: **نگهداری کرد** / **نگهداری میکند**.
* **إِحْدَى**: **یکی از** (برای مؤنث).
* **أَعْلَم**: **داناترین** یا داناتر.
* **خَزَائِن**: **گنجینهها**.
* **دَمْع**: **اشک**.
* **أَنْفُسَهُم**: **خودشان** (جمع نَفْس).
* **سَاحَة**: **حیاط** یا میدان.
* **بِالتَّأْكِيد**: **البته**.
* **شَرِبَ / يَشْرَبُ**: **نوشید** / **مینوشد**.
* **بَعْدَمَا**: **پس از این که**.
* **مِصْبَاح**: **چراغ**.
* **بِكُلِّ سُرُور**: **با کمال میل**.
* **الثَّالِثُ / الثَّالِثَة**: **سوم** (مذکر و مؤنث).
* **جَار**: **همسایه**.
**نکته آموزشی:** کلمه **«نَفْس»** به معنی **«خود»** است و وقتی به ضمیرها اضافه میشود، معنی تأکیدی پیدا میکند (مثل أَنْفُسَهُم $eftarrow$ خودشان). همچنین به فعل **أَتَى / يَأْتِي** (آمدن) دقت کنید. 💡
متن درس (الصَّدَاقَة)
أَسْرِينُ طَالِبَةٌ فِي الصَّفِّ الثَّانِي الْمُتَوَسِّطِ. هِيَ جَاءَتْ مِنْ «سَنَنْدَج» إِلَى «طِهْرَان». هِيَ طَالِبَةٌ جَدِيدَةٌ فِي الْمَدْرَسَةِ وَ بَقِيَتْ مُدَّةَ أُسْبُوعَيْنِ وَحِيدَةً.
فِي الْأُسْبُوعِ الثَّالِثِ، فِي يَوْمِ السَّبْتِ جَاءَتْ إِلَيْهَا إِحْدَى زَمِيلَاتِهَا بِاسْمِ «آيْلَار» وَ بَدَأَتْ بِالْحِوَارِ مَعَهَا فِي سَاحَةِ الْمَدْرَسَةِ.
الْحِوَارُ بَيْنَ الطَّالِبَتَيْنِ «آيْلَار» وَ «أَسْرِين»:
- كَيْفَ حَالُكِ؟ $eftarrow$ الْحَمْدُ لِلَّهِ؛ جَيِّدَةٌ وَ كَيْفَ أَنْتِ؟
- أَنَا بِخَيْرٍ. مَا اسْمُكِ؟ $eftarrow$ اِسْمِي أَسْرِينُ.
- اِسْمٌ جَمِيلٌ. مَا مَعْنَاهُ؟ $eftarrow$ «أَسْرِين» بِالْكُرْدِيَّةِ بِمَعْنَى الدَّمْعِ. وَ مَا اسْمُكِ؟
- اِسْمِي آيْلَارُ. $eftarrow$ مَا مَعْنَى اِسْمِكِ؟
- «آيْلَار» بِالتُّرْكِيَّةِ بِمَعْنَى الْأَقْمَارِ. $eftarrow$ اِسْمٌ جَمِيلٌ جِدّاً وَ مَعْنَاهُ جَمِيلٌ أَيْضاً.
- مِنْ أَيِّ مَدِينَةٍ أَنْتِ؟ $eftarrow$ أَنَا مِنْ سَنَنْدَج. أَ أَنْتِ مِنْ طِهْرَان؟
- لَا، أَنَا مِنْ تَبْرِيزَ وَ سَاكِنَةٌ هُنَا. $eftarrow$ فَأَنْتِ مِثْلِي أَيْضاً.
- لِمَاذَا جِئْتُمْ إِلَى طِهْرَان؟ $eftarrow$ لِأَنَّ وَالِدِي فِي مُهِمَّةٍ إِدَارِيَّةٍ.
- كَمْ سَنَةً مُهِمَّةُ وَالِدِكِ؟ $eftarrow$ سَنَتَيْنِ.
- أَيْنَ بَيْتُكُم؟ $eftarrow$ فِي سَاحَةِ خُرَاسَان.
- عَجَباً! بَيْتُنَا فِي نَفْسِ الْمَكَانِ. أَتُصَدِّقِينَ؟ $eftarrow$ نَعَمْ بِالتَّأْكِيدِ؛ مَتَى جِئْتُمْ؟ $eftarrow$ جِئْنَا قَبْلَ شَهْرٍ.
- فَـ نَحْنُ جَارَتَانِ وَ زَمِيلَتَانِ. عَجِيبٌ. مَا مِهْنَةُ أَبِيكِ؟ $eftarrow$ هُوَ مُهَنْدِسٌ.
- كَيْفَ مَا رَأَيْتُكِ حَتَّى الْآنَ؟
- هَلْ تَأْتِينَ إِلَى بَيْتِنَا؟ $eftarrow$ بِكُلِّ سُرُور.
- مَتَى؟ $eftarrow$ بَعْدَمَا يَسْمَحُ لِي وَالِدِي وَ تَقْبَلُ وَالِدَتِي.
- وَ هَلْ يَأْتِي أَبُوكِ؟ وَ هَلْ تَأْتِي أُمُّكِ؟ $eftarrow$ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. سَأَسْأَلُهُمَا.
پاسخ و معنی متن درس پنجم عربی هشتم
درس پنجم، **«الصَّدَاقَة»** (دوستی)، یک گفتوگوی طولانی و دلگرمکننده بین دو دوست جدید به نامهای **آیلار** و **آسرین** است که هر دو به تازگی به تهران آمدهاند.
**خلاصه و ترجمه مکالمه:**
**معرفی:** آسرین دانشآموز کلاس هشتمی است که از سنندج به تهران آمده و دو هفته تنها بوده است. [cite_start]در هفته سوم، آیلار، یکی از همکلاسیهایش، نزد او میآید.
* **سلام و احوالپرسی:** حالشان را میپرسند و نام یکدیگر را میگویند.
* **معنی نامها:** آسرین میگوید نامش به زبان کردی یعنی **«اشک»** ($ ext{دَمْع}$) و آیلار میگوید نامش به زبان ترکی یعنی **«ماهها»** ($ ext{الْأَقْمَار}$). [cite: 172, 175]
* **اصالت و جابجایی:** هر دو از شهرهای دیگر (سنندج و تبریز) به تهران آمدهاند. [cite_start]آسرین به دلیل **مأموریت اداری** پدرش به تهران آمده که دو سال طول میکشد. [cite: 177, 179, 180][cite_start]
* **همسایگی:** با کمال تعجب متوجه میشوند که خانهشان **درست در همان مکان** (سَاحَةِ خُرَاسَان) است و قبلاً همدیگر را ندیدهاند. [cite: 183, 184][cite_start]
* **پیشنهاد دوستی:** آیلار او را به خانهشان دعوت میکند و آسرین با کمال میل میپذیرد، به شرطی که پدر و مادرش اجازه دهند.
* **نتیجه:** هر دو همسایه ($ ext{جَارَتَان}$) و همکلاسی ($ ext{زَمِيلَتَان}$) میشوند و دوستیشان شروع میشود. [cite: 186][cite_start]
**حدیث پایانی (امام علی): الْغَرِيبُ مَنْ لَيْسَ لَهُ حَبِيبٌ.** $eftarrow$ **غریب کسی است که دوست و محبوبی ندارد.** [cite: 194]
**نکته گرامری:** در این درس **«مَا»** با دو کاربرد مهم آمده است: ۱. **«مَا» منفی ساز** برای فعل ماضی (مانند **مَا رَأَيْتُكِ** $eftarrow$ تو را ندیدم) و ۲. [cite_start]**«مَا» پرسشی** به معنی **«چیست»** (مانند **مَا اسْمُكِ**). [cite: 205, 208]